شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دانلود آهنگ لری - تو که اومای - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - تو که اومای - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

تو که اومای (تو که آمدی ...)

تو که اُومای آو گُشِس دِه چشه چشمه

تو که آمدی آب را به چشم چشمه ها گُشودی

خنِسی دار پُر دِه گل، پَرپیچ بیه دِه رَنگ و رَشمه

خندیدی و جنگل پر از گل شد و طبعیت را از گل های رنگارنگ پر کردی

تو کلیلِ زالِنه اُوریانه داری

تو کلید غُل و زنجیر ابرها را در دست داری

تو تونی داغ دِه دل زِمی درآری

تو می توانی عطش تشنگی را از دل زمین بیرون کنی

تو خَوَر داری دِه خآوه بچَه ساویا

تو از خواب نوزادان و بچه های کوچک باخبر هستی

تو بلَدی تورِ کوچِ سی پریسکیا

تو مسیر کوچ پرستوها را می دانی

تل حُشکه سَرِه دار نومِته دونه

شاخه ی خشک روی درخت نام تو را می داند

مَله بی لیز، مینه مُشتت میکه لونه

پرنده ی بی آشیان و بی پناه در میان دستان تو لانه می کند

برگِ گُل رازه تونه، داره دِه دامو

برگِ گُل راز تو را در دامان خود دارد

پی زِنو، دینه دِه مالگه، تُورِ پامو

ردیاب ها در منزلگاه قدیمیِ ایل، رد پای ما را یافته اند

تاوِسو دِه زیر سایَه ت می کنه خآو

تابستان زیر سایه ی تو به خواب می رود

تو تونی برفِ نسارِ بَکِنی آو

تو می توانی برف های سایه ساران را آب کنی

گَرگِر آوِت، تشِ تشنه می نشونه

جُرعه جُرعه نوشیدنِ آبت، عطش هر تشنه را خاموش می کند

لاوَه لاَوت، لارِه بیمار می لآونه

لالایی های تو برای جسم بیمار تسکین است

گَر گِر آوِت، تشِ تشنه می نشونه

جُرعه جُرعه نوشیدنِ آبت، عطش هر تشنه را خاموش می کند

صُو سَحَر دِه شوق تو خُروس موحونه

صبحگاهان هنگام سحر خروس به شوق تو آواز می خواند

لاوَه لاَوت، لارِه بیمار می لآونه

لالایی های تو برای جسم بیمار تسکین است

ایل وبار وا میل مالگَت ایل می رونه

ایل ها با میل و علاقه تو، ایل خود را کوچ می دهند

دانلود آهنگ لری - وری بیا - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - وری بیا - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

وری بیا(بلندشو بیا)

وری بیا بئین ای یار، کار و بار دو چَش خُت

ای یار بیا و عاقبت کار چشمان خود را ببین

دِلم میحا کِه بَسوزی، تُو هَم گِری و تَش خُت

دلم می خواهد تو هم لحظه ای به آتشی که خود بر پا کردی بسوزی

وَنی تَشی دِه خَرمِنی، خَنِسی ئو وِ دیر ایسای

آتشی در خرمن جان ها انداختی و از دور خنده کنان نظاره می کنی

ایسه وا خاکِسَر چاری، دِه جُونِ سوخته چی میحای

حالا با خاکسترم چکار داری؟ و از جان سوخته ام چه  می خواهی؟

دِه بال باد نمی پُرسی، نشون خاکَه رو، سی چی؟

نشان ِ گرد و غبارم را  چرا از باد نمی پرسی؟

وا مشتی خاکسر ایسه، میکی بِگو مَگو، سی چی؟

و با مشتی از خاکستر چرا بِگو مَگو می کنی؟

وری بیا بِئین ای یار، کار و بار دو چَش خُت

ای یار بیا و عاقبت کار چشمان خود را ببین

دِلِم میحا کِه بَسوزی، تُو هَم گِری و تَش خُت

دلم می خواهد تو هم لحظه ای به آتشی که خود بر پا کردی بسوزی

میحا  پامال خین بَکی، یا خین بهامه بَشماری

می خواهی خونم را پایمال کنی یا خون بهایم را بپردازی

دُو چَشت کُشتَ هزارو، تو کِه کُشته یَکی ناری

چشمهای تو هزاران نفر را کشته است، فقط یک نفر که نیست

حلالت خین مه ِ ای یار، قاتلی و گُنا ناری

ای دوست خون من حلالت باد، هرچند تو قاتل منی ولی گناهی نداری

تو بی آزار ناونی، دو چَش خین آوار داری

تو که بی گناه هستی چون نمی دانی که دو چشم خونریز داری

وری بیا بئین ای یار، کار و بار دو چَش خُت

ای یار بیا و عاقبت کار چشمان خود را ببین

دِلِم میحا کِه بَسوزی، تُو هَم گِری و تَش خُت

دلم می خواهد تو هم لحظه ای به آتشی که خود بر پا کردی بسوزی

دانلود آهنگ لری - یار- با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - یار- با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

یار

تونی ها می گریویای یار، یا نِمِ نول بارونه؟

ای یار تویی گریه میکنی یا نم نمِ باران که می آید؟

هِل و میخک می کنَن کِیل، یا تو زلفیات میکی شونه؟

تو موهایت را شانه میکنی یا اینکه هل و میخک پیمانه می کنند؟ کیل=پیمانه

تونی ایسایَه دِه بَرزی، یا کَل قاو زَیه دِه آسو؟

تویی بر بلندای کوه ایستاده ای یا  کَل (گَوَزن) در افق آسمان ایستاده است؟

تو وا باد گُتیه رازی، یا ناف گُشَنَه آهو؟

تو رازی در گوش باد سپرده ای یا آهویی ناف گشوده است و بوی مُشکَش فضا را پر کرده؟

تونی چَش غِر میئی یا کُوگ، گُم کردَه لونه؟

تویی چشمانت را می چرخانی یا کبک لانه گم کرده ای است؟

دِه بون بیشه تاریکی چراغی وا مِه دیاره

در اعماقِ تاریکِ بیشه ای چراغی را می بینم

دِه آینِه ی اَسِریا تو، کولاوِر بَسته، اَساره

از آیینه اشک تو ستاره ای خیمه زده

تموم آسمو اِمشو، کَف پیچ اَسریاته

امشب تمام آسمان خیس و کفن پوشِ اشک های توست

قی افتایه و ری دریا، چپاوه دُر چَشیاته

دریا بخاطر شاخه انحرافی که از سیلاب اشکهایت جاری شده، طوفانی گَشته

تو گونات خیسه دلگیری یا میمو کرده گُل شُو نَم؟

گونه هایت خیس و دلگیر است یا صورتت مهمان شبنم شده؟

دِه کومی گلِ تَر دامو، نوم تونه مِه بَپرسم؟

از کدامین گل شبنم زده نام تو را من بپرسم؟