رباعی شماره ۴۶
می لعل مذابست و صراحی کان است
جسم است پیاله و شرابش جان است
آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل درو پنهان است
رباعی شماره ۴۷
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
رباعی شماره ۴۸
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
رباعی شماره ۴۹
در هر دشتی که لالهزاری بودهست
از سرخی خون شهریاری بودهست
هر شاخ بنفشه کز زمین می روید
خالی است که بر رخ نگاری بودهست
رباعی شماره ۵۰
هر ذره که در خاک زمینی بوده است
پیش از من و تو تاج و نگینی بوده است
گرد از رخ نازنین به آزرم فشان
کانهم رخ خوب نازنینی بوده است
حکیم عمر خیام
دوبیتی شماره ۵۶
دلم زار و دلم زار و دلم زار
طبیبم آورید دردم کرید چار
طبیبم چون بوینه بر موی زار
کره در مون دردم را به ناچار
دوبیتی شماره ۵۷
سه درد آمو به جانم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره دیره
غم یار و غم یار و غم یار
دوبیتی شماره ۵۸
ز دل نقش جمالت در نشی یار
خیال خط و خالت در نشی یار
مژه سازم به دور دیده پرچین
که تا وینم خیالت در نشی یار
دوبیتی شماره ۵۹
الاله کوهسارانم تویی یار
بنوشه جو کنارانم تویی یار
الاله کوهساران هفته ای بی
امید روزگارانم تویی یار
دوبیتی شماره ۶۰
بی تو تلواسه دیرم ای نکویار
زهر در کاسه دیرم ای نکویار
میم خون گریه ساقی ناله مطرب
مصاحب این سه دیرم ای نکویار
مجموعه دو بیتی های باباطاهر، دو بیتی های باباطاهر عریان، دو بیتی های باباطاهر، دو بیتی باباطاهر عریان، باباطاهر عریان، مشاعره با دو بیتی های باباطاهر، مشاعره با اشعار باباطاهر
دانلود فایل صوتی - حافظ شیرازی - غزل شماره ۱۱
غزل شماره ۱۱
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
حافظ شیرازی