شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دانلود آهنگ لری - دسمه بئیر - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - دسمه بئیر - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دسمه بئیر

دستم را بگیر

دسمه بئیر تا بکه گل دو تل حُشکِ دارِ درد

دستم را بگیر تا دو دستِ این تن رنجورم، نیرو بگیرند

تو چی میل زنه منه، چی خین دِ رگیام بَگَرد

تو بمانند شوق زنده ماندن، مثل خون در رگهایم جریان پیدا کن

شون بیار تا سر بنیم زار، بزنم سیر بگری ویام

شانه هایت را بیاور تا سر روی آنها بگذارم و سیر گریه کنم

ره بونم رو، رو د ِخین، وا چَنگ دِ چشیام

تا به وسیله چنگ، رودی از خون، از چشمهایم جاری کنم

باریه برف ئو زیه باد، بادِ بی رحمه طوفونی

برف آمده و بادی سخت و طوفانی شروع به وزیدن کرده است

شل شَکَت، می زنم زار، سر رَیا سرگردُونی

و من خسته و لنگان بر سر راه های سردرگمی زاری می کنم

گرم دَسِت، یادگاری، تش ئو تژگایا قدیمه

گرمای دستت خاطره و یادآور آتش و آتشگاه های قدیم است

مخمل صِدات نشونی، پیونی تونو نَسیمه

و نرمی صدایت، نشانه ای از پیوند تو و نسیم(برخورد نفس با تارهای صوتی)است

لاله داغ  ِد دل، اَقاقی خاموش

گل لاله پر داغ و گل اقاقی ساکت مانده

شقایق چاک چاک، بنوشه سی پوش

شقایق سینه اش از درد چاک چاک شده و گل بنفشه سیاه پوشیده

نه د دل آز، نه د لار جو، نه د پایام تاو رتن

نه میلی به رفتن دارم و نه توانایی رفتن، و نه پاهایم قوّت رفتن را دارند

دَسِمِه بئیر، تو بوحو سیم، بیتِ کوچِ، تا بئینیم خاو رَتن

دستم را بگیر و برایم تو رانه رفتن را زمزمه کن تا با هم، خواب رفتن را ببینیم

دانلود آهنگ لکی - دلارام - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لکی - دلارام - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دلارام

دَسَکَم بِگِر، بِناریم سَخته

دستم را بگیر که سربالایی سختی در پیش داریم

سره بنارِ هماری تخته

بالاتر از این سربالایی، به سرزمین های همواری می رسیم

شُعله مونگ دیمه و سَر کلااوان

شعله ماه را بر سر تپه ها دیده ام

لِیل و دلگیری مَچو و باوان

ماه نیست، بلکه لیلی است که با دلگیری به خانه پدرش می رود

دَسَکَم بِگر بِنارم دیره، سِر اَ بناره خوشِه انگیره

دستم را بگیر که سر بالایی طولانی در پیش است و بعد از این سربالایی خوشه های انگور است

دل ها و تمای، دلارامه وه

دل  در آرزوی دیدن دلآرام است

گاگا مَمِرم، گاهی مامَه وه

گاهی می میرم و گاهی زنده می شوم

دَسَکَم بِگِر یه دَس دَنگ نِیری، طاقت و تونای، روژِ تنگ، نیری

دستم را بگیر که یک دست صدا و طاقت و توانایی روز تنگی را ندارد

هر وَخت بالاکَت موینم ژَ دور، غم و پِژاره کُل مَچو ژه ویر

وقتی که قامتت را از دور می بینم، تمام غم هایم از یاد می روند

دِ کُجانت دَس بئیرم، وِ کُجانت دل بَوَنِم روزگاره، مه و ِحالت بگریوم یا بَخَنَم

ای روزگار من از کجایت دست بگیرم و به چه چیزی از تو دل ببندم، نمیدانم به حالت بخندم یا گریه کنم

دَسکم بِگِر، بِیَرمَه مالَکَت، بِکَم و میمان تنیا خالَکَت

دستم را بگیر و مرا به خانه ات ببر و مرا میهمان آن تکخال صورتت کن

خاوه مرگم بو، کی دیرم خاوان، نه مه خاو دیرم نه تافه اوان

خواب مرگم باشه(اگر می خواهم بخوابم خدا کند که بمیرم) من هرگز خواب ندارم، نه من و نه جریان تند آب رودخانه ها هیچکدام خواب نداریم

دانلود آهنگ لری - مه صداته می شناسم - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - مه صداته می شناسم - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

مه صداته می شناسم

صدایت را می شناسم

وختی دو کِشماتِ ظُلمات، کِه کَسی وا کَس دیار نی

وقتی در دلِ تاریکی و سکوت سرد زمان که  همه با هم غریبند

تونی ئو تنیاییِ تو، خُت میکی وا خُت پژاره

تویی با تنهایی هایت، با خودت آهنگ های غمگین ترنم می کنی

دو غریوسونِ خاموش، مِه صِداته می شناسم

و من در آن غریبستانِ خاموش، صدای تو را می شناسم

وَختی کِه دِ بُنه شوگار، دَنگِ غریوی میایه

وقتی که در عمقِ تاریکیِ شب صدای غریبی می آید

خُت وا خاو حرف خُتی، دَسِ دل سوز نادیاره

تنها خودت پژواک صدای خودت هستی و هیچ شخص دلسوزی پیدا نیست

بونگ برزِ بی صدایی، گریویاته می شناسم

فریاد بلند گریه های بی صدایت را می شنوم

وَختی کِه دِ پیچِ کیچه، میای وا دیار حُونَه

وقتی که در پیچ کوچه به نزدیک خانه می رسی

پُر دِ شَرمَه دَس حالیت، حونه پُر دِ اِنتظارَه

تو شرمنده از دستِ خالیت هستی درحالی که اهل منزل انتظار دستی پر از تو می کِشند

سوزِ سازِ سر و زیرِه، حَنجِریاته می شناسم

و آن سوزِ ساز حنجره ی سر به زیر را می شناسم

شاعرِ دلتنگِ تنیا، چُو تَرِ نیم سوزِ تژگاه، چقیاته، پوقیاته

ای شاعر تنها و دلتنگ و ای چوب نیم سوز اجاق، صدای سوختنت را می شناسم

سری که اَزگِل نشینه، سری که اَسِر میواره

و آن سری را که داغدار و اشک بار است، می شناسم

دَفترِ اَنو نِشونِ، شِعریاته می شناسم

دفتر تو رانه هایت را که نشان از غم و اندوه دارد، می شناسم

وَختی می ری نمیایی، گیرِ گَرداویی دِ کُنجی

وقتی که می روی و برنمی گردی، می دانم که در گوشه ای گرفتار گردابی شده ای

تونی ئو دیوار ئو دیوار، جا پایات پُر دِ بناره

تویی و دیوار و دیوارِ، رد پایت پر از بلندیست

دُو بی کِشِ شهرِ کشمات، مِه صداته می شناسم

و من در سکوت این شهر خاموش، صدایت را می شناسم