شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دانلود آهنگ لری - باد پریشو خاطر- با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - باد پریشو خاطر- با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

باد پریشو خاطر (از آلبوم گل آتش)

بیا باد پریشو خاطرِ دلتنگ، تو دلتنگ و مه هم دلتنگ

ای باد پریشان خاطر و دلتنگ بیا چون هم تو دلتنگ هستی و هم من

مه اَنوه وارِ ایواریا، دِ لالسونِ شهر سَنگ

من اندوهگین غروب ها در سکوت این شهر سنگی هستم

تو شَکَتِ گُذر دُو شَهر، که ژاری دِش موحونه بیت بد آهنگ

تو خسته ی گذر از آن شهری هستی که فقر در آن سرود بد آهنگی را می نوازد

هوار ای داد هی بیداد، هَنی بو زلف سوخته، دِت میایه باد

ای داد و ای بیداد، ای باد هنوز هم بوی گیسوان سوخته می دهی

هَنی هم دو دسِ روشن، بلیزِ خینِ گرمینِه، میکه فریاد

هنوز هم از آن دو دست روشن که بلندای خونی گرم را فریاد می زند

هوار ای داد هی بیداد، هنی بو زلفِ سوخته، دِت میایه باد

ای داد و ای بیداد، ای باد هنوز هم بوی گیسوان سوخته می دهی

هَنی هم دُو گُلِ اَزگل، دو چش انتظارِ تر

هنوز هم از گرمای اخگر آتش و از آن چشمهای خیسِ انتظار

دُو داغ نَنگ، و پِشنی مُلک ناآباد

دو داغ ننگ (فقر و خودسوزی) که بر پیشانی سرزمین های نا آباد هست

هوار ای داد هی بیداد، هَنی بو زلفِ سوخته، دِت میایه باد

ای داد و ای بیداد، ای باد هنوز هم بوی گیسوان سوخته می دهی

هَنی هم لُرسو دلتنگ، هنی هم دیلرو غَمبار

هنوز هم لرستان دلتنگ و دهلران غمگین و غمبار است

خَوَر به باد، نیایه میرِ نوروز، که ناره طاقت دیدار

ای باد خبر بده تا میرِ نوروزی نیاید، زیرا طاقت دیدن این وضعیت را ندارد

هوار ای داد هی بیداد، هَنی بو زلفِ سُوخته، دِت میایه باد

ای داد و ای بیداد، ای باد هنوز هم بوی گیسوان سوخته می دهی

دانلود آهنگ لری - اوره بهارو - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - اوره بهارو - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

ابر بهاری

تو چی اور بهارو، زی و رتی، منم و آسمونی پُر دِ پَتی

تو مانند ابر بهاران باریدی و رفتی، من ماندم و آسمانی پر از  خالی(تنهایی به وسعت آسمانها)

میحا روم تا تمومِ آسمونه، دِ دُم اوریا دنیا بَگردم

می خواهم به آسمانها بروم و در میان ابرها  تو را جستجو کُنم

تو چی ناله گرونِ درده داری، نیشم زی و رتی چی کاوَه ماری

تو همانند سوز ناله ی شخصی دردمند، مرا همانند مار نیش زدی و رفتی

وا کُمی دسلات، کُم چش و چاره دِ ظلماتِ شاه ماریا بَگَردِم

با کدامین وسیله و کدامین چشم و تدبیر در آن تاریکی به دنبال سلطان مارها بگردم

تو چی برق و بریقه، کَس مزونی، نشو دِی و بیئی و بی نشونی

تو مانند زرق و برقی که کسی به آن توجه نمی کند، آن را نشان دادی اما خودت بی نشان شدی

خیالَه رَتنم تا کهکشونیا، مگر دِ خاو آساریا بگردم

خیال رفتن به دنبالت را تا کهکهشانها دارم، شاید در خواب با ستاره ها گردش کنم

تاسِسم دِ دس بغض و اَنگُوره، دلم سی بُنگ بَرزی میکه کوره

خفه شدم از دست بغض و گریه های درونی، دلم برای فریاد بلندی جوشش می کند

دَ شهر دیرِ دیرِ، چولِ  چولی، دیواریانه سی پاساریا بگردم

در شهری دور دور و خالی از سکنه به دنبال تو در سایه خرابه ها می گردم

بیلا بگریوام وِه وَبتَرینه، شو شوه زرنگ کَس کَس موینه

بگذار تا به بدترین وضعی که پیش آمده گریه کنم، شب شبی تاریک است و کسی کسی را نمی بیند

اَگر بنیشم دل بیقراره، اَر حیز بِگِرم سایم دیاره

اگر ساکت بنشینم دلم بیقرار است و اگر قیام کنم سایه ام معلوم است (آماج تیر دشمنان قرار می گیرم)

رباعیات خیام

رباعی شماره ۳۱

دارنده چو ترکیب طبایع آراست

از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست

گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود

ورنیک نیامد این صور عیب کراست

 

رباعی شماره ۳۲

در پرده اسرار کسی را ره نیست

زین تعبیه جان هیچ کس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست

می خور که چنین فسانه ها کوته نیست

 

رباعی شماره ۳۳

در خواب بدم مرا خردمندی گفت

کز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟

می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

 

رباعی شماره ۳۴

در دایره ای که آمد و رفتن ماست

او را نه بدایت نه نهایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست

کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

 

رباعی شماره ۳۵

در فصل بهار اگر بتی حور سرشت

یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت

هر چند به نزد عامه این باشد زشت

سگ به ز من است اگر برم نام بهشت

حکیم عمر خیام