گل شوی در باغ عشقم، باغبانت می شوم
در کویر داغ و سوزان، سایبانت می شوم
رخ نمایی بر من عاشق میان گلرخان
عمر نوحی را بگیرم، جاودانت می شوم
خم ز ابرویم رها کن با نگاهی مهربان
خنده بر لب ها نهی، من مهربانت می شوم
قصه پردازم تویی، نقش مرا حاشا مکن
راویم باشی عزیزم، قهرمانت می شوم
پر گشا بر اوج مینا تا رسی بر طارق عشق
وا رهم از تیرگی چون آسمانت می شوم
با دلم همراه شو در راه عشق و عاشقی
راهی و همدل شوی، من ساربانت می شوم
دعوتم کن به خیابان تنت تا به جنون مست کن آینه را، غرق تماشا بشود تو زبردستی و عاشق کش پیمانه پرست باز کن دکمه ی پیراهن و بانو بکشان
فارغ از زندگی و هرچه در او هست مرا
لا ابالی و کمی بد تر از این پست مرا
کور کن راه فرارم نشود رَست مرا
فرض کن مثل خودت مست زبردست مرا
داخل ِ معرکه و کوچه ای بن بست مرا