شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

رباعیات خیام

رباعی شماره ۱۶

این کوزه که آبخواره مزدوری است

از دیده شاهست و دل دستوری است

هر کاسه می که بر کف مخموری است

از عارض مستی و لب مستوری است

 

رباعی شماره ۱۷

این کهنه رباط را که عالم نام است

و آرامگه ابلق صبح و شام است

بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است

قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است

 

رباعی شماره ۱۸

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت

چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت

روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

حکیم عمر خیام

رباعیات خیام

رباعی شماره ۱۳

ای دل چو زمانه می کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت

 

رباعی شماره ۱۴

این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت

کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت

هر کس سخنی از سر سودا گفتند

زآن روی که هست کس نمی داند گفت

 

رباعی شماره ۱۵

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده‌ است

این دسته که بر گردن او می بینی

دستی ا‌ست که بر گردن یاری بوده‌ است

حکیم عمر خیام

رباعیات خیام

رباعی شماره ۱۰

امروز ترا دسترس فردا نیست

و اندیشه فردات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

 

رباعی شماره ۱۱

ای آمده از عالم روحانی تفت

حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

می نوش ندانی ز کجا آمده ای

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

 

رباعی شماره ۱۲

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست

بیدادگری شیوه دیرینه تست

ای خاک اگر سینه تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینه تست

حکیم عمر خیام