شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دیوان اشعار پروین اعتصامی - قسمت اول

دیوان اشعار پروین اعتصامی - قسمت اول

برای مشاهده  روی عنوان مورد نظر راست کلیک و سپس گزینه open link in new tab   را انتخاب کنید.

  1. پروین اعتصامی - آئین آینه
  2. پروین اعتصامی - آتش دل
  3. پروین اعتصامی - احسان بی ثمر
  4. پروین اعتصامی - ارزش گوهر
  5. پروین اعتصامی - آرزوها
  6. پروین اعتصامی - آرزوها (دو)
  7. پروین اعتصامی - آرزوها (سه)
  8. پروین اعتصامی - آرزوها (یک)
  9. پروین اعتصامی - آرزوی پرواز
  10. پروین اعتصامی - آرزوی مادر
  11. پروین اعتصامی - آروزها (چهار)
  12. پروین اعتصامی - از یک غزل
  13. پروین اعتصامی - آسایش بزرگان
  14. پروین اعتصامی - اشک یتیم
  15. پروین اعتصامی - آشیان ویران
  16. پروین اعتصامی - امروز و فردا
  17. پروین اعتصامی - امید و نومیدی
  18. پروین اعتصامی - اندوه فقر
  19. پروین اعتصامی - ای رنجبر
  20. پروین اعتصامی - ای گربه
  21. پروین اعتصامی - ای مرغک
  22. پروین اعتصامی - باد بروج
  23. پروین اعتصامی - بازی زندگی
  24. پروین اعتصامی - بام شکسته
  25. پروین اعتصامی - برف و بوستان
  26. پروین اعتصامی - برگ گریزان
  27. پروین اعتصامی - بلبل و مور
  28. پروین اعتصامی - بنفشه
  29. پروین اعتصامی - بهای جوانی
  30. پروین اعتصامی - بهای نیکی
  31. پروین اعتصامی - بی آرزو
  32. پروین اعتصامی - بی پدر
  33. پروین اعتصامی - پایمال آز
  34. پروین اعتصامی - پایه و دیوار
  35. پروین اعتصامی - پروین و آموزش
  36. پروین اعتصامی - پیام گل
  37. پروین اعتصامی - پیک پیری
  38. پروین اعتصامی - پیوند نور
  39. پروین اعتصامی - تاراج روزگار
  40. پروین اعتصامی - تهیدست
  41. پروین اعتصامی - توانا و ناتوان
  42. پروین اعتصامی - توشهٔ پژمردگی
  43. پروین اعتصامی - تیمارخوار
  44. پروین اعتصامی - جامهٔ عرفان
  45. پروین اعتصامی - جان و تن
  46. پروین اعتصامی - جمال حق
  47. پروین اعتصامی - جولای خدا
  48. پروین اعتصامی - چند پند
  49. پروین اعتصامی - حدیث مهر
  50. پروین اعتصامی - حقیقت و مجاز
منبع:                   http://henaomena.ir/post/5793

دانلود صوتی - پروین اعتصامی - جامهٔ عرفان

دانلود صوتی - پروین اعتصامی - جامهٔ عرفان

دانلـــود کنید

جامهٔ عرفان

به درویشی، بزرگی جامه‌ای داد

که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد

چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق

چو می‌بخشند کفش و جامه‌ات خلق

چو خود عوری، چرا بخشی قبا را

چو رنجوری، چرا ریزی دوا را

کسی را قدرت بذل و کرم بود

که دیناریش در جای درم بود

بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش

بجان پرداز و با تن سرگران باش

تن خاکی به پیراهن نیرزد

وگر ارزد، بچشم من نیرزد

ره تن را بزن، تا جان بماند

ببند این دیو، تا ایمان بماند

قبائی را که سر مغرور دارد

تن آن بهتر که از خود دور دارد

از آن فارغ ز رنج انقیادیم

که ما را هر چه بود، از دست دادیم

از آن معنی نشستم بر سر راه

که تا از ره شناسان باشم آگاه

مرا اخلاص اهل راز دادند

چو جانم جامهٔ ممتاز دادند

گرفتیم آنچه داد اهریمن پست

بدین دست و در افکندیم از آندست

شنیدیم اعتذار نفس مدهوش

ازین گوش و برون کردیم از آن گوش

در تاریک حرص و آز بستیم

گشودند ار چه صد ره، باز بستیم

همه پستی ز دیو نفس زاید

همه تاریکی از ملک تن آید

چو جان پاک در حد کمال است

کمال از تن طلب کردن وبال است

چو من پروانه‌ام نور خدا را

کجا با خود کشم کفش و قبا را

کسانی کاین فروغ پاک دیدند

ازین تاریک جا دامن کشیدند

گرانباری ز بار حرص و آز است

وجود بی تکلف بی نیاز است

مکن فرمانبری اهریمنی را

منه در راه برقی خرمنی را

چه سود از جامهٔ آلوده‌ای چند

خیال بوده و نابوده‌ای چند

کلاه و جامه چون بسیار گردد

کله عجب و قبا پندار گردد

چو تن رسواست، عیبش را چه پوشم

چو بی پرواست، در کارش چه کوشم

شکستیمش که جان مغزست و تن پوست

کسی کاین رمز داند، اوستاد اوست

اگر هر روز، تن خواهد قبائی

نماند چهرهٔ جان را صفائی

اگر هر لحظه سر جوید کلاهی

زند طبع زبون هر لحظه راهی

پروین اعتصامی

دانلود صوتی - پروین اعتصامی - تیمارخوار

دانلود صوتی - پروین اعتصامی - تیمارخوار

دانلـــود کنید

تیمارخوار

گفت ماهی خوار با ماهی ز دور

که چه می خواهی ازین دریای شور

خردی و ضعف تو از رنج شناست

این نه راه زندگی، راه فناست

اندرین آب گل آلود، ای عجب

تا به کی سرگشته باشی روز و شب

وقت آن آمد که تدبیری کنی

در سرای عمر تعمیری کنی

ما بساط از فتنه ایمن کرده‌ایم

صد هزاران شمع، روشن کرده‌ایم

هیچ گه ما را غم صیاد نیست

انده طوفان و سیل و باد نیست

گر بیایی در جوار ما دمی

بینی از اندیشه خالی عالمی

نیمروزی گر شوی مهمان ما

غرق گردی در یم احسان ما

نه تپیدن هست و نه تاب و تبی

نه غم صبحی، نه پروای شبی

دامها بینم براه تو نهان

رفتنت باشد همان، مردن همان

تابه‌ها و شعله‌ها در انتظار

که تو یک روزی بسوزی در شرار

گر نمی‌خواهی در آتش سوختن

بایدت اندرز ما آموختن

گر سوی خشکی کنی با ما سفر

بر نگردی جانب دریا دگر

گر ببینی آن هوا و آن نسیم

بشکنی این عهد و پیوند قدیم

گفت از ما با تو هر کس گشت دوست

تو به دست دوستی، کندیش پوست

گر که هر مطلوب را طالب شویم

با چه نیرو بر هوی غالب شویم

چشمهٔ نور است این آب سیاه

تو نکردی چون خریداران نگاه

خانهٔ هر کس برای او سزاست

بهر ماهی، خوشتر از دریا کجاست

گر بجوی و برکه لای و گل خوریم

به که از جور تو خون دل خوریم

جنس ما را نسبتی با خاک نیست

پیش ماهی، سیل وحشتناک نیست

آب و رنگ ما ز آب افزوده‌اند

خلقت ما را چنین فرموده‌اند

گر ز سطح آب بالاتر شویم

ز آتش بیداد، خاکستر شویم

قرن ها گشتیم اینجا فوج فوج

می نترسیدیم از طوفان و موج

لیک از بدخواه، ما را ترسهاست

ترس جان، آموزگار درسهاست

بس که بدکار و جفا جو دیده‌ام

از بدیهای جهان ترسیده‌ایم

بره‌گان را ترس می باید ز گرگ

گردد از این درس، هر خردی بزرگ

با عدوی خود، مرا خویشی نبود

دعوت تو جز بداندیشی نبود

تا بود پایی، چرا مانم ز راه

تا بود چشمی، چرا افتم به چاه

گر به چنگ دام ایام اوفتم

به که با دست تو در دام اوفتم

گر به دیگ اندر، بسوزم زار زار

بهتر است آن شعله زین گرد و غبار

تو برای صید ماهی آمدی

کی برای خیر خواهی آمدی

از تو نستانم نوا و برگ را

گر به چشم خویش بینم مرگ را

پروین اعتصامی