شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

حکایت پیر و پزشک

حکایت های کوتاهی از مولانا - حکایت پیر و پزشک

پیرمردی، پیش پزشک رفت و گفت: حافظه ام ضعیف شده است.

پزشک گفت: به علتِ پیری است.

پیر: چشمهایم هم خوب نمی بیند.

پزشک: ای پیر کُهن، علت آن پیری است.

پیر: پشتم خیلی درد می کند.

پزشک: ای پیرمرد لاغر این هم از پیری است.




حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا




حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا، پیر و پزشک، حکایت پیر و پزشک،
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد