شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

رباعیات خیام

رباعی شماره ۴۱

گویند کسان بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

کاواز دهل شنیدن از دور خوش است

 

رباعی شماره ۴۲

گویند مرا که دوزخی باشد مست

قولیست خلاف دل در آن نتوان بست

گر عاشق و می خواره به دوزخ باشند

فردا بینی بهشت همچون کف دست

 

رباعی شماره ۴۳

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

 

رباعی شماره ۴۴

مهتاب به نور دامن شب بشکافت

می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت

خوش باش و میندیش که مهتاب بسی

اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

 

رباعی شماره ۴۵

می خوردن و شاد بودن آیین منست

فارغ بودن ز کفر و دین، دین منست

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست؟

گفتا دل خرم تو کابین منست

حکیم عمر خیام

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد