دانلود آهنگ لری - مه صداته می شناسم - با صدای ایرج رحمان پور
همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار
متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار
مه صداته می شناسم
صدایت را می شناسم
وختی دو کِشماتِ ظُلمات، کِه کَسی وا کَس دیار نی
وقتی در دلِ تاریکی و سکوت سرد زمان که همه با هم غریبند
تونی ئو تنیاییِ تو، خُت میکی وا خُت پژاره
تویی با تنهایی هایت، با خودت آهنگ های غمگین ترنم می کنی
دو غریوسونِ خاموش، مِه صِداته می شناسم
و من در آن غریبستانِ خاموش، صدای تو را می شناسم
وَختی کِه دِ بُنه شوگار، دَنگِ غریوی میایه
وقتی که در عمقِ تاریکیِ شب صدای غریبی می آید
خُت وا خاو حرف خُتی، دَسِ دل سوز نادیاره
تنها خودت پژواک صدای خودت هستی و هیچ شخص دلسوزی پیدا نیست
بونگ برزِ بی صدایی، گریویاته می شناسم
فریاد بلند گریه های بی صدایت را می شنوم
وَختی کِه دِ پیچِ کیچه، میای وا دیار حُونَه
وقتی که در پیچ کوچه به نزدیک خانه می رسی
پُر دِ شَرمَه دَس حالیت، حونه پُر دِ اِنتظارَه
تو شرمنده از دستِ خالیت هستی درحالی که اهل منزل انتظار دستی پر از تو می کِشند
سوزِ سازِ سر و زیرِه، حَنجِریاته می شناسم
و آن سوزِ ساز حنجره ی سر به زیر را می شناسم
شاعرِ دلتنگِ تنیا، چُو تَرِ نیم سوزِ تژگاه، چقیاته، پوقیاته
ای شاعر تنها و دلتنگ و ای چوب نیم سوز اجاق، صدای سوختنت را می شناسم
سری که اَزگِل نشینه، سری که اَسِر میواره
و آن سری را که داغدار و اشک بار است، می شناسم
دَفترِ اَنو نِشونِ، شِعریاته می شناسم
دفتر تو رانه هایت را که نشان از غم و اندوه دارد، می شناسم
وَختی می ری نمیایی، گیرِ گَرداویی دِ کُنجی
وقتی که می روی و برنمی گردی، می دانم که در گوشه ای گرفتار گردابی شده ای
تونی ئو دیوار ئو دیوار، جا پایات پُر دِ بناره
تویی و دیوار و دیوارِ، رد پایت پر از بلندیست
دُو بی کِشِ شهرِ کشمات، مِه صداته می شناسم
و من در سکوت این شهر خاموش، صدایت را می شناسم
دُو بی کِشِ شهرِ کشمات، مِه صداته می شناسم
چرا هرکاری میکنماین اهنک دانلود نمیشه یا نیستش
عالی