شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دانلود آهنگ لکی - دوس و دسمال - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لکی - دوس و دسمال - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

دوس و دسمال

ای دُوس اَر هاتی، پِیم باوَر دَسمال، دَسمال دو وَ دو

ای دوست اگر آمدی برایم دستمالی بیاور، دستمال دوتایی برایم بیاورید

مِیم بِگِریویام، بِکَرم زاری، تا سپیده ی صو

می خواهم تا سپیده صبح گریه و زاری کنم

ژَه خُمِ کُهن جامی پِیم باوَر، آگر ژ دله دَرده دارم دَر

از آن خُم کهنه ات جامی برای من بیاور و آتش به این دل پر دردم بزن

یخِ چَن سالِه ی گیانِم و آو کَر

یخ چندین ساله جانم را آب کن و به جانم گرما ببخش

ای دوس ار هاتی، پِیم باور سازی، سازهمرازی

ای دوست اگر آمدی سازی هَمراز و هَمدرد برایم بیاور

سازی پِیم باور، غَم و دَنگش بو، پَژار ئو ناله و آهنگش بو

سازی برایم بیاور که غم و ناله در آهنگ آن موج بزند

ای دُوس اَر هاتی، پِیم باوَر دَسمال، دَسمال دو وَ دو

ای دوست اگر آمدی برایم دستمالی بیاور، دستمال دوتایی برایم بیاورید

میم بگریویام، بِکَرم زاری تاسپیده صو

می خواهم تا سپیده صبح گریه و زاری  کنم

تو و سوز ساز بنالینه وه، منیش و نالَم، بکم شینَه وَه

تو با سوز سازت ناله کن و من هم با ناله ام شیون می کنم

اِمشو شوَه خاص، شای شُوانِمه، رَنگ رَشمِه زیقآو و دامانِمه

امشب شبی خاص و بهترین شب و شاه شب های من است و اشک همراه با خون چشمم در دامن من جاریست

ای دُوس اَر هاتی، پِیم باوَر دَسمال، دَسمال دو وَ دو

ای دوست اگر آمدی برایم دستمالی بیاور، دستمال دوتایی برایم بیاورید

مِیم بِگِریویام، بِکَرم زاری، تا  سپیده ی صو

می خواهم تا سپیده صبح گریه و زاری کنم

دانلود آهنگ لری - بازیگر- با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - بازیگر- با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

بازیگر

شو گِرِتم شَل و شَکَت، دِ محالِ خُم غریوم

شب تن خسته مرا فرا گرفت در حالی که در سرزمین خودم احساس غربت می کنم

دُوسِ بازیگه کُجایی، تا بوم میهمون بازیت

ای دوست میدان بازی( رقص) کجایی تا میهمان تماشای رقصت شوم

سَردمَه، یخ کرده تَژگام، خاکِ سرد دِش، می زنه موج

سردم شده و آتشگاهم یخ کرده و خاکستر سرد در آن موج می زند

وری تا تَژگام بلیز با، وا بادِ دامون بازیت

برخیز تا با بادی که از دامانت در اثر بازی بلند می شود، آتش آتشگاهم را روشن کند

دردیام سخت و سنگینَن، آز رتن نی دِ پایام

دردهایم گران و سخت است و توانایی رفتن در پاهایم نیست

بیا تا کویا کِه دَردِم،  بِئیری وا شون بازیت

بیا تا سنگینی دردم که مثل کوه می باشد، را به دوش بازیت بگیری

دخترونِ خاو ئو بیار، خیال ملوَنی دارَن

دختو ران نا بالغ و نیمه هوشیار، آرزوی گردنبند دارند

زَرگَریا بی تا بتاشَن، دَسوَن و مِلوَن و پاوَن، وا دُر گرون بازیت

به زرگرها بگویید تا با گوهر های گران قیمت بازیت بسازند، دستبند و گردنبند و پابند

پَریا کُچکِ غَمبار، د بَنِ دیویا اسیرن

پری های کوچک و غمگین در بند دیوها اسیر گشته اند

دُو ایواره تنگلاتی وا زِره زنجیریاشو، چَش و رَه شُوَه خون بازیت

در آن غروب غمگین در حالی که صدای زنجیرهایشان بسته به پایشان به گوش می رسد، چشم براه شبیخون بازی ات هستند

دِ بُنِ اَنویا مَردِم، نِشِسَه رُوسَمی دلتَنگ

در اعماق غم و اندوهِ مردم، رستم دلتنگ نشسته است

وری تا رَخش دِر بیایه، دِ کمین نابراری

برخیر تا در این کمین نابرابری رخش در بیاید

سوارش دوری وراره، دِ مینِ میدون بازیت

تا سوار آن در میدان بازیت دوری بزند

دانلود آهنگ لری - تونه می نویسم - با صدای ایرج رحمان پور

دانلود آهنگ لری - تونه می نویسم - با صدای ایرج رحمان پور

همراه با متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

دانلــــــود آهنـــگ

 

متن ترانه و ترجمه فارسی اشعار

 

تونه می نویسم، تونه می نویسم، تونه می نویسم

تو را می نویسم، تو را می نویسم، تو را می نویسم

و ری سَنگ و ری چو، مینّ تنگه دسم، تونه می نویسم

بر روی سنگ، بر روی چوب تو را می نویسم

دِ چالی ئو بَرزی، دِ کو و بیاوُو، و هرجا بَرسم

بر پستی و بلندی، بر روی کوه، در بیابان و هر کجا که بگذرم

تونه می نویسم، تونه می نویسم، تونه می نویسم

تو را می نویسم، تو را می نویسم، تو را می نویسم

دِ رّتِه، دِ منه، دِ بیه ئو نویه، دِ خآو و بیاری تونه می نویسم

به وقت رفتن، یا به وقت ماندن، در خواب و در بیداری تو را می نویسم

اگر پا پیا بام یا دِ زیر پام با، وا زین طلایی، نیله نوسواری تونه می نویسم

اگر پیاده باشم و یا سوار اسبی زین طلایی و با نیله نوسوار باشم، تو را می نویسم

و هر جا که سُوزه، و هر جا رنگینه، و ری بازوِ  یَل، که سر دل جمُنه

به هر جا که سبز باشد و هر جایی که قشنگ باشد، بر بازوی پهلوانی که دل را نیرو و امید می بخشند

که سایه ش سنگینه، که زور دار رمنه، لارش آهنینه تونه می نویسم

و حکمش،حکم است و شکست دهنده ظالمان است و تنی پولادین دارد، تو را می نویسم

و هر جا که پاکه، و هر جا سفیده، و ری پِشنی اَسبی، که حوگِه سوارش ،سفرِ اُمیده

بر جاهای پاک و بر جاهای سفید، بر روی پیشانی اسبی که هدف سوارش سفر امید است، تو را می نویسم

و ری بالِ پرواز، و ری اُوج آواز، و اُچه که دَسی، درینه، میکه واز، تونه می نویسم

بر وی بال و شوق پرواز و بر بلندای فریادهای رسا، به آنجا که دستی درها را باز می کند، تو را می نویسم