شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دانلود فایل صوتی - محمدحسین شهریار- جلوه جلال

دانلود فایل صوتی - محمدحسین شهریار- جلوه جلال

جلوه جلال

شب است و چشم من و شمع اشکبارانند

مگر به ماتم پروانه سوگوارانند

چه می کند بدو چشمم شب فراق تو ماه

که این ستاره شماران ستاره بارانند

مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد

در این بهار که بر سبزه میگسارانند

به رنگ لعل تو ای گل پیاله های شراب

چو لاله بر لب نوشین جویبارانند

به غیر من که بهارم به باغ عارض توست

جهانیان همه سرگرم نوبهارانند

بیا که لاله رخان لاله ها به دامن ها

چو گل شکفته به دامان کوهسارانند

نوای مرغ حزینی چو من چه خواهد بود

که بلبلان تو در هر چمن هزارانند

پیاده را چه به چوگان عشق و گوی مراد

که مات عرصه حسن تو شهسوارنند

تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین

که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند

به کشت سوختگان آبی ای سحاب کرم

که تشنگان همه در انتظار بارانند

مرا به وعده دوزخ مساز از او نومید

که کافران به نعیمش امیدوارانند

جمال رحمت او جلوه می دهم به گناه

که جلوه گاه جلالش گناهکارانند

تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست

که بندگان در دوست شهریارانند

محمدحسین شهریار

دانلود فایل صوتی - محمدحسین شهریار- جلوه جانانه

دانلود فایل صوتی - محمدحسین شهریار- جلوه جانانه

جلوه جانانه

شمعی فروخت چهره که پروانه ی تو بود

عقلی درید پرده که دیوانه ی تو بود

خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست

خود جرعه نوش گردش پیمانه ی تو بود

پیرخرد که منع جوانان کند ز می

تابود خود سبو کش میخانه ی تو بود

خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر

ته سفره خوار ریزش انبانه ی تو بود

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل

هر جا گذشت جلوه جانانه ی تو بود

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو

مرغان باغ را به لب افسانه ی تو بود

هدهد گرفت رشته صحبت به دلکشی

بازش سخن ز زلف تو و شانه ی تو بود

برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک

کورا هوای دام تو و دانه ی تو بود

بیگانه شد به غیر تو هر آشنای راز

هر چند آشنا همه بیگانه ی تو بود

همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار

تا بانک صبح ناله مستانه ی تو بود

محمدحسین شهریار

دانلود فایل صوتی - محمدحسین شهریار- بارگاه حافظ

دانلود فایل صوتی - محمدحسین شهریار- بارگاه حافظ

بارگاه حافظ

شب ها به کنج خلوتم آواز می دهند

کای خفته، گنج خلوتیان باز می دهند

گوئی به ارغنون مناجاتیان صبح

از بارگاه حافظم آواز می دهند

وصل است رشته سخنم با جهان راز

زان در سخن نصیبم از راز می دهند

وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان

تا آشیان قدس تو پرواز می دهند

ساز سماع زهره در آغوش طبع توست

خوش خاکیان که گوش به این ساز می دهند

آنجا که دم زند ز تجلی، جمال یار

فرصت به آبگینه غماز می دهند

سازش به هر سری نکند تاج افتخار

آزادگی به سرو سرافراز می دهند

ما را رسد مدیحه حافظ که وصف گل

با بلبلان قافیه پرداز می دهند

تا شب به حجله فلک آمد عروس ماه

شمعی به دست زهره ی طناز می دهند

آنجا که ریزه کاری سبک بدیع توست

ما را به مکتب قلم انداز می دهند

دیوان توست یا که پس از کشتگان جنگ

رختی به خانواده سرباز می دهند

هرگز به ناز سرمه فروشش نیاز نیست

نرگس که از خم ازلش ناز می دهند

بارد مه و ستاره در ایوان شهریار

کامشب صلا به حافظ شیراز می دهند

محمدحسین شهریار