شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

شعر، موسیقی، داستان و ....

مطالب متنوع و جذاب

دانلود صوتی - پروین اعتصامی - بلبل و مور

دانلود صوتی - پروین اعتصامی - بلبل و مور

دانلـــود کنید

بلبل و مور

بلبلی از جلوهٔ گل بی قرار

گشت طربناک به فصل بهار

در چمن آمد غزلی نغز خواند

رقص کنان بال و پری برفشاند

بی خود از این سوی بدان سو پرید

تا که به شاخ گل سرخ آرمید

پهلوی جانان چو بیفکند رخت

مورچه‌ای دید به پای درخت

با همه هیچی، همه تدبیر و کار

با همه خردی، قدمش استوار

ز انده ایام نگردد زبون

رایت سعیش نشود واژگون

قصه نراند ز بتان چمن

پا ننهد جز بره خویشتن

مرغک دلداده به عجب و غرور

کرد یکی لحظه تماشای مور

خنده کنان گفت که ای بی خبر

مور ندیدم چو تو کوته نظر

روز نشاط است، گه کار نیست

وقت غم و توشهٔ انبار نیست

همرهی طالع فیروز بین

دولت جان پرور نوروز بین

هان مکش این زحمت و مشکن کمر

هین بنشین، می‌شنو و می‌نگر

نغمهٔ مرغان سحرخیز را

معجزهٔ ابر گهر ریز را

مور بدو گفت بدینسان جواب

غافلی، ای عاشق بی صبر و تاب

نغمهٔ مرغ سحری هفته‌ایست

قهقهٔ کبک دری هفته‌ایست

روز تو یک روز به پایان رسد

نوبت سرمای زمستان رسد

همچو من ای دوست، سرایی بساز

جایگه توش و نوایی بساز

بر نشد از روزن کس، دود ما

نیست جز از مایهٔ ما، سود ما

ساخته‌ام بام و در و خانه‌ای

تا نروم بر در بیگانه‌ای

تو به سخن تکیه کنی، من بکار

ما هنر اندوخته‌ایم و تو عار

کارگر خاکم و مزدور باد

مزد مرا هر چه فلک داد، داد

لانه بسی تنگ و دلم تنگ نیست

بس هنرم هست، ولی ننگ نیست

کار خود، ای دوست نکو می کنم

پارگی وقت رفو می کنم

شبچره داریم شب و روز چاشت

روزی ما کرد سپهر آنچه داشت

سر ننهادیم به بالین کس

بالش ما همت ما بود و بس

رنجه کن امروز چو ما پای خویش

گرد کن آذوقهٔ فردای خویش

خیز و بی ندای به گل، بام را

بنگر از آغاز، سرانجام را

لانه دل‌افروزتر است از چمن

کار، گرانسنگ تر است از سخن

گر نروی راست در این راه راست

چرخ بلند از تو کند باز خواست

گر نشوی پخته در این کارها

دهر به دوش تو نهد بارها

گل دو سه روزیست ترا میهمان

می بردش فتنهٔ باد خزان

گفت ز سرما و زمستان مگو

مسلهٔ توبه به مستان مگو

نو گل ما را ز خزان باک نیست

باد چرا می بردش خاک نیست

ما ز گل اندود نکردیم بام

دامن گل بستر ما شد مدام

عاشق دلسوخته آگه نشد

آگه ازین فرصت کوته نشد

شب همه شب بر سر آن شاخه خفت

هر سحرش چشم بدت دور گفت

کاش بدان گونه که امید داشت

باغ و چمن رونق جاوید داشت

چون که مهی چند بدینسان گذشت

گشت خریف و گه جولان گذشت

چهر چمن زرد شد از تند باد

برگ ز گل، غنچه ز گلشن فتاد

دولت گلزار به یکجا برفت

وان گل صد برگ به یغما برفت

در رخ دلدار جمالی نماند

شام خوشی، روز وصالی نماند

طرح چمن طیب و صفایی نداشت

گلبن پژمرده بهایی نداشت

دزد خزان آمد و کالا ربود

راحت از آن عاشق شیدا ربود

دید که هنگام زمستان شده

موسم هشیاری مستان شده

خرمنش از برق هوی سوخته

دانه و آذوقه نیندوخته

اندهش از دیده و دل نور برد

دست طلب نزد همان مور برد

گفت چنین خانه و مهمان کجا

مور کجا، مرغ سلیمان کجا

گفت یکی روز مرا دیده‌ای

نیک بیندیش کجا دیده‌ای

گفت حدیث تو بگوش آشناست

منعم دوشینه چرا بی نواست

در صف گلشن نه چنان دیدمت

رقص کنان، نغمه زنان دیدمت

لقمهٔ بی دود و دمی داشتی

صحبت زیبا صنمی داشتی

بر لب هر جوی، صلا می زدی

طعنه به خاموشی ما می زدی

بسترت آن روز گل آمود بود

خاطرت آسوده و خشنود بود

ریخته بال و پر زرین تو

چونی و چونست نگارین تو

گفت نگارین مرا باد برد

می شنوی؟ آن گل نوزاد مرد

مرحمتی می کن و جاییم ده

گرسنه‌ام، برگ و نواییم ده

گفت که در خانه مرا سور نیست

ریزه خور مور به جز مور نیست

رو که در خانهٔ خود بسته‌ایم

نیست گه کار، بسی خسته‌ایم

دانه و قوتی که در انبان ماست

توشهٔ سرمای زمستان ماست

رو بنشین تا که بهار آیدت

شاهد دولت به کنار آیدت

چرخ به کار تو قراری دهد

شاخ گلی روید و باری دهد

ما نگرفتیم ز بیگانه وام

پخته ندادیم به سودای خام

مورچه گر وام دهد، خود گداست

چون تو در ایام شتا، ناشتاست

پروین اعتصامی

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 20:46

خیلی زیباست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد